♥دنيای شيرين من♥
کسی دیگرنمی کوبد در این خانه ی متروک و ویران را کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم ومن چون شمع میسوزم ودیگر هیچ چیزاز من نمی ماند ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم درون کلبه ی خاموش خویش اما کسی حال من غمگین نمی پرسد ومن دریای پراشکم که طوفانی به دل دارم درون سینه ی پر جوش خویش اما کسی حال من تنها نمی پرسد ومن چون تک درخت زرد پاییزم که هردم با نسیمی میشود برگی جدا ازاو ودیگرهیچ چیزازمن نمی ماند
نظرات شما عزیزان:
яima |